چگونه و چرا آموخته هایمان را فراموش می کنیم
تحلیل علمی مدرن فراموشی معمولاً زمانی آغاز شده است که هرمان ابینگهاوس برای اولین بار منحنی فراموشی معروف خود را در سال 1885 معرفی کرد. مفهوم کلی او از زوال نمایی حافظه از آن زمان تاکنون توسط هزاران محقق و دانشجوی حافظه برای
تقریباً هر نوع دانش و کسب مهارت تکرار شده است.
منحنی اصلی فراموشی دارای ویژگی های زیر است:
- از لحظه ای که برای اولین بار مفهوم جدیدی را “یاد می گیریم” با حفظ 100 % شروع می کنیم.
- فراموشی اولیه “تند” است، زیرا ردیابی حافظه کوتاه مدت ضعیف است و به راحتی از بین می رود.
- هرچه مدت بیشتری چیزی را به خاطر داشته باشیم، احتمال اینکه از این به بعد آن را فراموش کنیم کمتر است.
- یک منحنی فراموشی خاص فرض می کند که مفهوم در طول زمان تکرار یا تقویت نمی شود.
شکل زیر یک نسخه ساده از منحنی فراموشی را برای به خاطر سپردن یک مفهوم جدید نشان می دهد. برای مثال، فرض کنید یک
کلمه جدید زبان عربی مثل جفاف را میخواهیم به خاطر بسپاریم.
منحنی فراموشی ابینگهاوس نشان می دهد که چگونه یک مطلب جدید در حافظه، مانند جفاف در چند روز اول پس از مطالعه در معرض خطر فراموشی قرار دارد.
اگر قبلاً هرگز آن کلمه دشوار را نشنیده بودید و به زودی دوباره با آن مواجه نمی شوید، احتمالاً در چند ثانیه پس از مطالعه اول،
آن را فراموش خواهید کرد (به خصوص اگر بعد از آن، اطلاعات گیج کننده دیگری به شما ارائه شود). به همین دلیل است که قسمت
چپ منحنی در ابتدا به شدت پایین می آید.
با این حال، اگر پس از گذشت 9 هفته از امروز کلمه ی جفاف را به خاطر میآورید، این احتمال خیلی زیاد است که در هفته دهم نیز این کلمه را به خاطر داشته باشید. این توضیح می دهد که چرا با گذشت زمان، منحنی صاف می شود تا به خط مجانب نزدیک شود.
یادگیری یک موضوع جدید اساساً فقط مجموعه ای از این منحنی های فراموش کننده برای همه مفاهیم و روابط موجود در آن است.
به عنوان مثال، همانطور که شما یک موضوع جدید که شامل 100 هدف آموزشی کوچکتر است را یاد می گیرید، از نظر فنی، 100
منحنی فراموشی فردی را دارید که هم زمان روی شما تنزل می کند.
بار چنین زوال یادگیری تجمعی و تصاعدی دقیقاً همان چیزی است که مربیان را برانگیخته است تا روشهای آموزشی خود را در
طول تاریخ بهبود بخشند. مربیان خلاق از تاکتیکهایی مانند تصویرسازی ذهنی، احساسات، داستانها، ایجاد رعب و وحشت،
محرکهای بدیع و جدید در مقابل محرکهای آشنا، بهبود عادت خواب، بهبود عادت غذایی، و محرکهای مستقل و تفکیک شده در مقابل محرکهای تعبیه شده در محتوا و … استفاده میکنند تا آموزش خود را ماندگارتر کنند و در نتیجه منحنی یادگیری را برای تقویت حفظ طولانی مدت مسطح کنند.
اما هیچ یک از این تاکتیکها به اندازه تکرارهای قدیمی، حفظ حافظه بلندمدت را بهبود نمیبخشد، به ویژه زمانی که این تکرارها
در فواصل زمانی طولانی تر بین مطالعه رخ میدهند.
قدرت تکرار
دلیل موثر بودن تکرار این است که اساساً منحنی فراموشی مفهوم را پس از هر مواجه با یک منحنی جدید و مسطح تر تجدید میکند. هر عمل بازیابی ذهنی یک مفهوم، منحنی را با یک برنامه کاهش حافظه بعدی آهستهتر به بیرون منتقل می کند.
شکل زیر نشان می دهد که هر بار که دانش آموزی به طور ذهنی مفهومی را بازیابی می کند که قبلاً در حال فراموش کردن آن بوده
است چه اتفاقی می افتد. پس از دریافت بازخورد در مورد درستی او و درونیسازی مجدد مفهوم، منحنی فراموشی دانش آموز بر این
اساس به سمت منحنی فراموشی جدید و مسطح تر تغییر میکند.
هر بار که مفهوم تکرار می شود، منحنی فراموشی آن مفهوم به سمت راست تغییر مکان می کند و صاف تر می شود، زیرا روند
فراموشی در هر تکرار متوالی کندتر می شود(مخصوصاً به این دلیل که این تکرارها فاصله بیشتری از هم دارند).
این فرآیند به روزرسانی مداوم منحنی در هر تلاش بازیابی تکرار میشود، تا زمانی که منحنی فراموشی به اندازهای که یادگیرنده
میخواهد صاف شود (مثلاً تا زمانی که حافظه به اندازه دلخواه دائمی شود).
در واقعیت، واضح است که اکثر مردم برای درک اهمیت تکرار برای فرآیند یادگیری، نیازی به درک منحنی فراموشی رسمی ندارند.
هر کسی که تا به حال ضرب المثل ایرانی کار نیکو از پر کردن است یا ضرب المثل روم باستان تکرار مادر یادگیری است را به زبان آورده است، از اهمیت تکرار در فرایند یادگیری آگاه است.
اما آنچه اهميت دارد تکرار با فاصله هاي زماني معين است که فرايند آموزش را بهينه کند. در مقاله ديگري به بهترين فواصل زماني
براي تکرار مي پردازيم.
مقاله ی نحوه مرور مطالب درسی برای کنکور پیشنهاد میشود.